سلام .....
دلی را به تو دادم که ، نه دیگر پس نمی گیرم
و دستم را به دامان ، کس و ناکس نمی گیرم
بیا شامه نوازی کن ، بیا شاخه گل مریم
که من عطر تو را هرگز ، ز خار و خس نمی گیرم
تو که شوق پریدن را ، به این درمانده می دادی
نگفتی بال پروازی در این محبس نمی گیرم
اگر بال و پری باشد ، به دنبال تو می آیم
یقین دارم که هرگز من پر از کرکس نمی گیرم
چه طعمی مانده از عشقت ، به جا ، در زیر دندان که
به دندان میوه های ، کال و خام و گس نمی گیرم
شبی قلبم چنین می گفت : که تا هستی کنار من
تپش هایی شبیه ، قلب دلواپس نمی گیرم
به هر جا می روم انگار ، قدم هایی به سوی توست
قسم خوردم به عشق تو ، که من پا پس نمی گیرم .....
آیینهء مهربانی " باران "
27 / 05 / 91