سلام .....
هنوزم من به تو امیدوارم ...
می دونی ؟ هیچ کَسُ جز تو ندارم .....
نذار اینجا تکُ تنها بمونم ...
خلاصم کن منُ ، دردت به جونم .....
یه بارِ دیگه با من مهربون باش ...
یه کاری کن نگم ای کاش ، ای کاش .....
بیا اِعجاز کن بایک نگاهت ...
فداییتم ، فدای شکل ماهت .....
بگیر دستِ منُ یک بارِ دیگه ...
بزرگی کن ، دلم می خوادُ میگه .....
ببخش اینبار هم ، من رو که خسته م ...
همه امّیدمُ من بر تو بستم .....
" ه.م غروب "
17:05 pm
1391/09/19
:: برچسبها: دل درد غروب , " ه, م غروب " , امید , امیدوار , هیچکس , تکُ تنها , مهربون , اعجاز , نگاه , فدایی , شکلِ ماه , دست , بزرگی , بخشش , خسته , ای کاش , خلاص , ,