|

سلام .....
![]()
امشب می خوام قِصّه بگم ،
حکایت ؛
قِصّهء اوَّل ،
اوَّلین روایت ؛
از " ب " اوَّل ،
اوَّلِ بسم الله ...
تا که رسیده قصَّه مون اینجا " به آه " .....
روایتِ تَمَرُّدِ اوَّلِ تاریخِ خدا ؛
همون جا که ؛
" فرشته ای سجده نکرده بود به ما " ..........
از اوَّلین وسوسهء شیطون و حوّا ؛
" با یه سیب " ...
از امتحان اوَّل و
رَد شدنِ جَدِّ نجیب .....
از اوَّلین گناه و اوَّلین عتاب ...
خروج از بهشت و دیدنش ؛
" تو خواب " .....
از اوَّلین زایشِ انسان ؛
" هابیل " ...
از اوَّلین قتل به دست ؛
" قابیل " .....
از اوَّلین غُصّه وُ غم ،
اشک و فَغان ...
از اوَّلین فَریب و تَبعیدِ جهان .....
از اوَّلین شکستن از دستِ خودی ...
تا به همین روز و شبای بیخودی .....
از اوَّلین دلهای تنگ و یخزده ...
تا برسه به آدمای شب زده .....
چی بگم !!!؟؟
" راستی که دنیامون غمه " ..........
عشق و خنده س که تو این دنیا کمه .....
بعد از این تلخیا و دربدری !!!
نمیشد خدا ؛
" که از ما بگذری ؟!؟! "
کاشکی از اوَّلِ روز ،
گذشته بودی از گناه ...
تا روزا شب نبودن ؛
" این همه تاریک و سیاه ..... "
تو که رنجِ ماها رو میفهمیدی ...
جرا جُرمِ آدمو، نبخشیدی ؟!؟!؟!
واسه کندنِ یه سیب و
" این همه رنج و عذاب !!!!! "
" بیا حکمی کن به پایان عتاب .......... "
" ه.م غروب "
:: برچسبها:
دل دَردِ غروب ,
" ه,
م غروب " ,
تارا محمد صالحی ,
حکایَت ,
خدا ,
رنج ,
آدم ,
فهمیدن ,
جُرم ,
بَخشیدن ,
سیب ,
عذاب ,
جهنّم ,
بهشت ,
,

سلام .....
![]()
از این تِکرار بیزارَم ،
از این هر روزِ آلودِه ...
از این بی شَرمیِ دائِم ،
از اینکه عشق نابودِه .....
از این فِکرِ مدامِ نان ،
از انسانهایِ سَرگردان ...
از این تَن ها بِدونِ روح ،
فروشِ جِسم ؛ چون حیوان .....
از این تَقسیمِ سَرمایِه ،
از این اربابیِ سایِه ...
از اینکه عزَّت افتاده ست ،
به چَنگالِ فرومایِه .....
" ه.م غروب "
:: برچسبها:
دل درد غروب ,
" ه,
م غروب " ,
تِکرار ,
آلوده ,
انسان ,
نان ,
تن فروشی ,
,
روح ,
عزّت ,
فرومایه ,
,
سلام .....
وقتی که فَهمیدم نِگات ، گاهی به دنبالِ منه ...
تَمامِ دِل نِوِشته هات ، حکایَت از حالِ منه .....
وقتی که فهمیدم دِلت ، یک دلِ پاک و بی ریاست ...
از اون دلایی که هَمَش ، رو لباشون خدا خداست .....
شدی برای آسمون ، ستارهء دنباله دار .....
تو ذهنِ آسِمون شُدی ؛ یِه ماجرایِ موندِگار .....
اونوَقت ، غَزَل تَرانه شد ، تَرانه عاشِقانه شد ...
بارونِ واژه ها اومد ، بارونِ بی بَهانه شد .....
من مثه یک نقطهء کور ، از چشم مردم همه دور ...
با چشمِ دل دیدم تو رو ، شبیه یک چشمهء نور .....
آبیِ آسمونیتو ، دیدم ؛ دلم آروم گرفت .....
مُحبّتت تو دلِ من ، این جوریا دَووم گرفت ..........
" آسمون هفتم "
:: برچسبها:
دل درد غروب ,
" ه,
م غروب " ,
آسِمونِ هَفتُم ,
تَلَنگُر ,
آیینهء باران ,
عاشقانه ,
دَوام ,
,
سلام .....

عشق ، اشتیاقِ به پاکی ست ...
میلِ به بودن .....
شاید عُصیان ،
شاید شورش ،
رَدّ تمامیِ قُیود و بَندها ..........
دوست دارم مُردِه باشم ...
لیک هرگز ،
تسلیم را نپذیرم .....
دوست دارم عاشق باشم ...
حتّی حتّی ،
به صلیبِ بودن .....
ولی ؛
" عاشقانه باشم .......... "
عشق ؛
" مَنشاء ... "
عشق ؛
" آغاز ..... "
عشق ؛
" تمامی خوبی ها .......... "
عشق ؛
" میانِ راه ... "
عشق ؛
" آزادی ..... "
عشق ؛
" پایان ........... "
و آنگاه ؛
" عشق خدا را آفرید !!!!! "
" ه.م غروب "
:: برچسبها:
دل درد غروب ,
" ه,
م غروب " ,
خدا ,
آفرینش ,
عشق ,
شورش ,
عصیان ,
عاشقانه ,
بودن ,
پایان ,
,
سلام .....
![]()
یادی به گذشته می کنم ،
و همهء ابرهای عالَم ...
با من خواهند گریست .....
و همهء ای کاش ها و
افسوس ها ..........
نگاهی به امروز ...
و چونان شرمسارم ،
که اگر " قُطبِ یخی " بود دنیا ،
به چَشم بر هم زدنی ،
سِیلاب .....
کهکشان را فرا می گرفت ........!!!
شیوَن می کنم ،
فریاد می زنم ؛
" این درد مرا خواهد کُشت " ،
و " همهء هَراسِ دَر من " ،
" از حَدسِ فرداست " .....!!!!!
" ه.م غروب "
:: برچسبها:
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد ,
فروغ فرخزاد ,
دِل دَردِ غروب ,
" ه,
م غروب " ,
دریغ از فردا ,
هراسِ از فردا ,
فریاد ,
شیوَن ,
,
سلام .....

تویِ این غروبِ غمگین ،
با خدا تنها نشستم ...
حرفِ من ، اشکِ چشامه ،
آخه بغضمو شکستم .....
باز میخوام گریه کنم من ،
پُرَم از دلواپَسی ها ...
چشامم یاری نمیدن ،
تو روزایِ ناکسی ها .....
غَم و غربتِ غریبی ،
دل و قلبمو شکسته ...
خنجر از دستِ رَفیقِ ،
که تو کتفِ من نِشَسته .....
چِقَدَر سخته خدایا ،
توی این وحشتِ دنیا ...
همدمی نداشته باشی ،
تو باشی ، تو (داخل) آینه تنها .....
بویِ عادتِ شبونه ،
میده این ثانیه هامون ...
روزا تکراری و سردن ،
یخ زده ، مِثلِ دلامون .....
دلِ مردونگیامو ،
غمِ آدما سوزونده ...
اونا که اشکِ نداری ،
صورتاشونو پوشونده .....
ای خدااااا ، تو گفتی ؛ خوبی ( خوب بودن ) ،
همه دردی رو جوابه ...
پس چرا جوابِ خوبی ،
همیشه رنج و عذابه !!!!!
" ه.م غروب "
:: برچسبها:
دل درد غروب ,
" ه,
م غروب " ,
خدا ,
جوابِ خوبی ,
دلواپَسی ,
غربت ,
غریب ,
مردونگی ,
اشکِ نَداری ,
رنج و عذاب ,
غروبِ غَمگین ,
,
سلام .....
من از همیشه با تو ،
با تو صادق تر بوده ام ،
و تو ای خدای من ،
کُجایی ...؟!
من زَجِّه میزنم ،
من گریه می کنم ،
و تو ای خدای من ،
آیا خواهی شنید ...؟؟!!!
با تو داد زده ام ،
با تو بسیار فریاد می کنم ،
که مرا " وعده بَس ......... "
از همیشه عاشق ترم ،
آزادی ام را می خواهم ،
رهایی ام را ...
و اتاقَکی عاشقانه ،
برای زیستن ،
آنچه که به اجبار ،
به آن محکومم کردی !!!
و تو ای خدای من ،
آیا اکنون چه خواهی کرد .....؟؟؟!!!
" ه.م غروب "
:: برچسبها:
دل درد غروب ,
" ه,
م غروب " ,
چه خواهی کرد ,
وعده بَس ,
,
سلام .....
![]()
آمدنت ،
ترنم باران بود ،
به کویری ،
چونان من ...
و نوید رهایی ،
به اسیری ،
چونان من .....
جوانه زدیم ،
غنچه شدیم و
شکفتیم ...
با هم یکی شدیم و شکفتیم .....
رویایی بود ،
تابستانی فسانه
لیک ...................
رفتنت ،
تگرگ رگباری بود ،
بر حاصلی ،
چونان ما ...
و بند و قفس ،
بر طائری ،
چونان ما .....
بهار من ،
به خزانت میگریم ...
بر بالین گلی ،
چونان تو .....
و بر مزار دلی خاموش ،
بی تو ،
چونان من ..........
" ه.م غروب "
:: برچسبها:
دل درد غروب ,
" ه,
م غروب " ,
رفتی ,
همچون تو ,
همچون من ,
یکی شدیم ,
جوانه زدیم ,
شکفتیم ,
,
|
|
تبادل لینک هوشمند  برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دل درد غروب و آدرس deldardeghoroob.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
|
|