
سلام .....
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود ، میون این برهوت ، ترس از خدا نبود .....!!!!!
مردی در كنار رودخانهای ايستاده بود .
ناگهان صدای فريادی را شنيد و متوجه شد كه
كسی در حال غرق شدن است .
فوراً به آب پريد و او را نجات داد .....
پيش از آن كه نفسی تازه كند فريادهای ديگری را شنيد ،
باز به آب پريد و دو نفر ديگر را نجات داد !!!
پيش از اين كه دوباره حالش جا بيايد
صدای چهار نفر ديگر كه كمك میخواستند را شنيد .....!!!
او تمام روز را صرف نجات افرادی كرد
كه در چنگال امواج خروشان گرفتار شده بودند ،
غافل از اين كه چند قدمی بالاتر
ديوانهای مردم را يكی يكی به رودخانه میانداخت ...!!!!!
بیاییم به دنبال پیشگیری باشیم نه مداوا ،
یا اگر احتیاج شد درد را درمان شویم نه مرحم .....
نظرات شما عزیزان:
