
سلام .....
اکنون پر از شعرم
و تمامی من ، پر از گریه
پر از بغض فرو خورده
بر شانه های زخمی زمین
و دلی تا نیمه راه مرده ...
نعش زندگی را ببین
سرد و ساکت اما بی هراس
بر تاوان عشق می نگرد
و دستهای نداشته اش را بر زخمهای دل می کشد
و لبخندش به تلخیه سرنوشت
با خاکیه کوچه همرنگ میشود
همه چرک آگین همه ملتهب
و چشمهایم خونی ...
با خاکیه کوچه پیوند میخورم و
آرزوی خفتن قرنها را دارم
سالهایی که کسی به دیدارم نخواهد آمد
دستهای متلاطم اندوه مرا میبرد به اوج یک ترانه
و از من حتی نامی نمی برند
به اوج یک ترانه به ظاهر مرده
و بغضهای اندوهگین و فرو خورده
تو میشنوی صدای مرا از اعماق تاریکی
و خوب که مینگری میبینی که ظلمت منم
شب منم
و هراس از دست دادنت مرگ تنم
مرا با من تنها مگذار که
قابیلی دیگر زاده خواهد شد
بر معصومیتی که داشتم
عشقی که دریغ .....
و فرشتهء مرگی که به انتظار من است
من لحظه لحظهء با تو بودن را مشق کردم
در ثانیه هایی که نداشتمت
من از حس تو پر بودم و افسوس
آرزوی همراهیت را در گور زندگیم زمزمه خواهم کرد
بر من
بر پیکر عاشقانه ترین مرگ جهان
مرثیه ای بخوان
بخوان که کاش مادر زمین
دیگر نزاید عاشقی را
که همهء عمر حسرت تو را
حمل خواهد کرد
و با خود
به اعماق دوزخ خواهد برد
مرگ بر من
و بر آفرینشی
که نفرت را بر زمین مستولی کرد
و بر عشق پیشی داد
فاتحه ات را بلند بخوان
بگذار همه بدانند
جسدم نیز متعلق به توست
بگذار همه بدانند
عشق به شکل پرواز پرنده نبود
به شکل قفسی بود
برای پرواز ما
بگذار همه بدانند
عشق خواب یه آهوی رمنده نبود
بیداری عمری از من بود
در حسرت نداشتن تو
بگذار همه بدانند
زایر تشنهء زیر باران من بودم
و چشمه
چشمهء آب
کشنده من
بگذار همه
در جشن ماتم من پای بکوبند
که این آخرین آرزویم بود
و بگذار تو بدانی
که اولین پاسخ در گورم
نام توست به عظمت اسم خدا .....
" ه.م غروب "
نظرات شما عزیزان:


.gif)

.gif)
حاجی خبری ازت نیست چراغ خاموش میگردی.
یادی از فقیر بیچاره ها بکنید ثواب داره
