
سلام .....
"طغرل" تصادف ميكنه ، ملت علاف ميريزن دورش و
شروع ميكنن نظر كارشناسی دادن . بالاخره بعد از يه مدت
افسر راهنمايی مياد ، منتها اونقدر ملت هركدوم واسهء
خودشون چرت و پرت ميگفتن كه صدای افسره به جايی نميرسيده .
"طغرل" شاكی ميشه ، داد ميزنه : "هی وای من" ساكت ، ساكت ...
ديگه اينجا كسی جز جناب سروان حق ...ه خوردن نداره ها .....!!!
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: طنز روزانه , طغرل , هی وای من , دل درد غروب , " ه, م غروب " , ,
