
سلام .....
یه شب اومد تو خواب من پرنده
منو می برد به شهر عشق باخنده
اون شب دلم حوصلهء راه نداشت
کاری به جز اشک و غم و آه نداشت
دلم می خواست بشینه سرد و خاموش
پرنده می گرفت اونو تو آغوش
دلم رو برد به زیر بال و پرش
صورتی بود رنگ پرای سرش
پرید پرید ، شد از زمین خیلی دور
تا که رسید به شهر عشق ، شهر نور
حضرت عشق اون وقت کنار من بود
دلواپس و دل بی قرار من بود
رنگ چشاش آبی آسمونی
نگاه اون ، معنی مهربونی
دلم یه کم ، تو چشم اون نگاه کرد
زیر لبش ، فقط خدا ، خدا کرد
دلم شدش شبیه اون پرنده
واسه خدای عشق شدش یه بنده
حالا نگام فقط به آسمونه
پرهای صورتی یادم می مونه
خط خطی هام آبی آسمونی
کاشکی که تو ، حال منو بدونی .....!!!
" آسمون هفتم "
نظرات شما عزیزان:
