
سلام .....
درویش و غنی ، بندهء این خاک و درند
آنان که غنی ترند محتاج ترند
به بازوان توانا و فتوت سر دست
خطاست پنجهء مسکین ناتوان بشکست
نترسد آنکه بر افتادگان نبخشاید ؟
که گر ز پای در آید ، کسش نگیرد دست
هر آنکه تخم بدی کشت و چشم نیکی داشت
دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست
ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده
و گر تو می ندهی داد ، روز دادی هست
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضو ها ر ا نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی .....
خدایش بیامرزاد .....
نظرات شما عزیزان:
