
سلام .....
علی مولای مظلومان عالم
بگو از نارفیقان ، چون بنالم ؟
از آن شامی که سر در چاه کردی
مرا از درد خویش آگاه کردی
طنین ناله در افلاک افتاد
تمام آسمان بر خاک افتاد
پر و بال تو ، زهرا را شکستند
تو را با ریسمان فتنه بستند
تو را در گوشهء عزلت نشاندند
تو را در آتش حسرت کشاندند
کدامین شب از آن شب تیره تر بود ؟
که زهرا حایل دیوار و در بود .....
بیا زهرا ، علی در بستر افتاد
چنان شمعی که در خاکستر افتاد
حسن در گوشه ای سر در گریبان
حسین آمادهء شام غریبان .....
نمایان شد ز خط آتش و دود
که جرم فاطمه ، حب علی بود
پس از زهرا علی بی هم زبان شد
اسیر امتی نامهربان شد
علی تنهاست در یک قوم گمراه
زبانش را که میفهمد به جز چاه .....؟!
نظرات شما عزیزان:
